اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُون

تحلیلی- زندگی دینی، انسانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُون

تحلیلی- زندگی دینی، انسانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی

درون پاک و ضمیر خبیث

بسم الله الرحمن الرحیم 

  

آنگاه که دل و ضمیر آدمی پاک شد، صیقل یافت و صفا پیدا کرد آنگاه میوه آن نیز مناسب و دلپذیر خواهد شد.  

ایمان دل را نورانی می‌کند و ضمیر را روشن می‌نماید و عمل صالح می‌شود  

عمل صالح میوه ایمان است... 

 

اما دل ناپاک هر آنچه از آن برون تراود هم ناپاک و نامناسب است: 

«و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا کذلک نصرف الایات لقوم یشکرون»  (اعراف، 58) 

ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر نماز بخوانی برای تکلیفی که خدا بر تو واجب کرده، تنها، گرچه خود فضیلت است، اما آنچه که باید نیست و آنچه که باید بکند شاید نشود.

اما اگر نماز بخوانی برای اینکه خودت را برهانی از نفست، از درونت، از کوچکی ها و حقارت هایت،

نماز بخوانی با توجه به اینکه خودت و درونت به آن شدیداً محتاجی

نماز بخوانی به اینکه نیازمند نمازی تا دستت را بگیرد شاید بهتر بتوانی توجهت را در نماز جمع کنی و خشوعت بیشتر گردد.

«...ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر..»

(عنکبوت، 45)

آری ذکر خدا بسیار بزرگتر و گرانقدرتر است از اثری که تبعی در دوری از بدی ها و تباهی ها می گذارد و باید بگذارد

و ذکر خدا نیاز توست، حقیقت توست، وجود توست، بودن توست!

تو هستی بواسطه ذکری که خدا از تو کرد و قدری که بر تو نهاد و عدلی که امکان بودنت را به عالم بودن بالفعل نمود...

اگر بدانی که تو تمام حقیقت و وجودت از خداست و بواسطه خداست و برای خداست و به سمت او خواهد برگشت شاید بهتر بتوانی همه پرتوها و ذرات وجودت را نفست را توجهت را فکرت را اندیشه ات را و اعضا و جوارحت را در نماز متوجه خداوند اعلی مرتبه بنمایی

اگر به ضعف خود و نیاز خود به دست پر توان خدا در زندگی درست و در مسیر درست واقف باشی با تمام وجودت در نمازت قامت خواهی بست و آنگاه است که به مقام اقامه کنندگان نماز خواهی پیوست و نه تنها خوانندگان نماز!

و اگر بدانی که رمز آغاز انحراف ها که تدریجی است، ضایع کردن نماز، بی توجهی به نماز، از درون خالی شدن نماز، سبک شمردن نماز و خدای نکرده ترک نماز توأم و متوالی خواهد بود با پیروی از شهوات نفس و جمع بیشتر قدر مرتبه انسانیتت را با نماز همان ستون مستحکم خیمه گاه بودن و انسان حقیقی بودن را خواهی فهمید.

« فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا»

(مریم، 59)

 

و لا حول و لا قوه الا بالله

امام صادق (ع) فرموده است: «هرگاه از قدرتمند، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش هرگونه گرفتاری و ناراحتی است، و گنجی است از گنجهای بهشت.»

و نیز فرمود: « هرگاه غم و اندوه فراوان و پی در پی به شما روی آورد، باید جمله «لا حول و لا قوه الا بالله» را تکرار کنید.»

رسول اکرم (ص) فرمود: «ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.»

و نیز فرمود: «در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد، و گفت: به امتت امر کن در بهشت، بسیار درخت نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.» گفتم «نشاء بهشت» چیست؟ پاسخ داد: «لا حول و لا قوه الا بالله»



بسم‌الله‌الرحمن الرحیم 


همه اینها نه از برای آن است، که همه چیز تعطیل شود غیر از ذکر و غیر از عبادت،

همه اینها از برای آنست که کارت را زندگی‌ات را وظیفه‌ات را آبادانی دنیا و آخرتت را با هم داشته باشی و یا در کنار وظایف دنیاییت و کارها و مسؤولیت‌های دنیایی‌‌ات اینها را هم ببینی و بدانی و بخواهی و انجام دهی

حواست باشد نه کامل دنیا را رها کنی و نه از آخرت در هیچ لحظه‌ای غفلت کنی،

راستش را بخواهی آخرت را حتی به یک لحظه فراموشی و غفلت جز خسارت نیست، اما این دلیل گذاشتن بار دنیا هم نیست، مجوز از زیر کار ها و مسؤولیت‌ها و درست انجام دادن آنها هم نیست

هنر اینجاست افراط و تفریط نکنی، اهم را با غیر اهم مخلوط نکنی، به بهانه دنیا آخرت را فراموش نکنی و از فراغ آخرت دنیا را رها نسازی،

راه آخرت از دنیا می‌گذرد، از دنیا، و رمز ورود به بهشت از دنیا خوب گذشتن است، آخرت را در دنیا و از میان کارهای دنیایی ساختن است، تعهد است، معاش حلال است، وفای به عهد است، تأمین زن و فرزند است، کمک به انسان و هم نوع است، محبت و توجه به پدر و مادر و همسر و فرزند است، رمز ورود به بهشت همین انفاق دنیاست برای رفع مشکلات دنیایی همین آدمها تلاش درست کردن است، حرکت کردن است، زحمت کشیدن و وقت و انرژی گذاردن است،

رهایی از خمودگی است برای حرکت

برای تلاش

برای رهایی

و راه را و عمل را با نیت پاک و خالص برای خدا خواستن است، خدا را به یگانگی خواندن و برپایی نماز و اداء زکات و رعایت تقوا و حدود الهی است....

اینها همه با هم است، برخی نباشد بقیه‌اش بی‌خودی است، کوتاه‌برد است تنها برای همین دنیاست و آنها ایمان و تقوا و عمل صالح یعنی نماز است،

اما اگر برخی نباشد ناقص است، کج است، نامتعادل و نامتوازن است، اشتباه است و آنها همان دنیایی است که باید برای درست ساختنش آن‌گونه که خدا می‌خواهد تلاش نکردن است، اگر تلاش دنیا نکردی و فقط عبادت را  دیدی درست ندیدی و اشتباه دیدی، این اشکال است، نقص است، اما هر چه باشد از اولی بهتر و برتر است

چون دنیا را نداشته‌ای و امر خدا برای دنیا را زیر پا نهاده‌ای اما به سمت آخرت حرکتی کرده‌‌ای، اما آن که فقط دنیا را دید و دنیا را خواست و برای آن تلاش کرد، لاجرم جز دنیا را به‌دست نیاورد، و جز دنیا را نساخت و نکته این دنیا گذران آنست و فنا شدنشن و از دست تو گرفتن و به دست دیگری دادن است،

وقتی از تو گرفته شد، چیزی دیگر نداری، چیزی هم با خود نیاورده‌ای که آن دنیا انتظاری برای خودت داشته باشی، دست خالی آمده‌ای برای دنیایی که ابدی است و نهایتی ندارد، نکته‌اش اینست که راه نقد کوتاه دنیایی و لذات فریبنده‌اش را دیدی و برایش عمر فرسودی برای زمانی که وقتی به آخرش می‌رسی گمان می‌کنی کل آن ده روزی بیش برایت نبوده است، همه عمر نوحت هم باشد، چیزی به چشمت نخواهد آمد، اما آن به اصطلاح خودت نسیه را ندیدی و وعده‌اش را آنچنان باور نکردی که در لایه‌های پیدا و پنهان وجودت نفوذ کند و بچرخاند و بگریزاند و بجنباندت به سمت حرکتی اساسی به سمت نهایت و عبودیت و ابدیت

و ارزش بی‌پایان وجود و نفس و روح و شخصیت خود را ندانستی و آن را نپروراندی برای همیشگی آینده‌ای که سایه لرزان دنیا از آن پرده بر می‌دارد و فقر و بی‌کسی وجودت را نشانه می‌گیرد که هان! با خود چه‌کرده‌ای و برای خود چه کرده‌ای و با خود چه آورده‌ای، جز برای ظاهر مادی جسمانیتیت برای تفاخر و احترام و شخصیت و خوش گذشتن و بد نگذشتن و با این خوب بودن و با آن خوب گشتن،.... چیز دیگری در چنته و انبان نداری و نداشته‌ای...