بسم الله الرحمن الرحیم
نشسته، داد زده و کاری نکرده....
...اینست حکایت بسیاری از ما؛
فقط حرف از انتقاد است و ارائه شواهد برای رد ادعای این و آن!
چرا خود به پا نمیخیزیم!؟؟
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَینَ یدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (سباء -46).
بسم الله الرحمن الرحیم
جان را رها کردهاند و جسم را چسبیدهاند... وه چه ناکمال معاملهای!!!
دل را رها کردهاند و میل را تمنا نمودهاند، چه ناتمام بینشی!!!
از جسم و هر آنچه به آن است، ذرهای کوتاه نمیآیند و لحظهای غفلت نمیورزند، اما به آنچه در دل و جان و فکرشان وارد میشوند هیچ ابایی ندارند...
آیا نمیدانند که «ای برادر تو همه اندیشهای، مابقی خود استخوان و ریشهای....»
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا
(فرقان، 43)
بسم الله الرحمن الرحیم
همه بتهای غفلت را باید شکست...
«وَ تَٱللَّهِ لأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِینَ * فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِیراً لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ ِالَیْهِ یَرْجِعُونَ»
(انبیاء 57 و 58)
لازم است...
لازم است...
لازم است غفلت ها را دریدن!
در حقیقت، غفلتها همان بتهاییاند که به این قالب در آمدهاند
این بت ها در درون ماست، در درون خود ما، خانواده ما، دوستان ما، جامعه ما...
غفلت هر چیزی است که مشغول میکند؛
هر چیزی است که لحظه حقیقی عبور را؛ مرگ را و حساب را کم رنگ میکند
یک فیلم، یک تلویزیون، یک متن، یک برنامه، همه ممکن است بشود همان بت.
یک دوست داشتن، یک علاقه: به کسی، به چیزی، به مکتبی، به جریانی، به امری...
باید مراقب بود.
آدم باید لحظه لحظه خود را رصد کند و لحظه لحظه خود را بپاید
اگر رصد لحظه به لحظه نباشد غفلت لحظه به لحظه خواهد بود...
پرده پندار میباید درید...
ریشه بسیاری از غفلتها توهم است، خیال است، میل است، آرزوست، تمایل است، خواسته است، پندار توهم و خیال است، تصور است،
توبه تزویر میباید شکست...
ریشه بسیاری از بیچارگی ها تزویر است، هم برای خود شخص مزوّر و هم برای دیگرانی که تناقضات رفتاری و کرداری و گفتاری او را نمیفهمند و بیبصیرت کل مسأله را انکار میکنند!
هر لحظه باید به اندیشه و فکر و پناه پروردگار عالمیان بود که «کل یوم هو فی شأن».